آسمان آبی

آسمان آبی

سلام
بر توئی که پا به خلوت ما گذاشته ای ؛
خوش آمدی !
اینجا آسمانِ آبی است .
اینجا آسمان همیشه آبی است ،
نه گرد و غباری و نه دود و خاکستری و نه حتی تکهِ ابریُّ و ...
اینجا آسمانش همیشه آبی است ؛
آبیِ آبیِ آبی ،
برای توئی که دوست داری آسمان را همیشه آبی ببینی .
بیا و نظاره کن آنچه را که تو دوست می داری.
بیا و ببین به شرط آنکه اگر خوشت آمد به دوستانت هم خبر دهی که بیایند و ببینند ؛
در ضمن آیا هیچ می دانستی که برای ما مهم است ؟؟؟!!!
اگر برای خودت هم مهم است نظرت را راجع به آنچه که دیده ای برایمان بنویس .
باز هم بیا و یک سری به ما بزن از دیدن دوباره ات خوشحال می شویم بیا قدمت بروی چشم .
یاعلی

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۰۶ .
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۴۶ سلام
ندایی درونی به او فرمان برخاستن داد و... برخاست. گره نخ از مشبک ضریح سر خورد و جلوی پایش بر زمین افتاد و او شگفت‌زده در خود نگریست که بر پای خود ایستاده است.

۱۶ مهر ۹۰ ، ۱۵:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»

۱۶ مهر ۹۰ ، ۱۵:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
مهم نیست که امام رضا(ع) را «آما ریسا» بگوید و همسرش تصحیح کند و او باز هم نتواند اسم امام را درست تلفظ کند. مهم نیست که تازه وارد است و هنوز به خیلی از آداب وارد نیست.
مهم این است که امام رضا(ع)، دست «دانیل لیلیِگارد» سوئدی را گرفته و او را امسال دو بار به زیارت خود کشانده است. دانیل تازه مسلمان از حرم امام رضا(ع) بوی مکه را استشمام می کند و شاید این همان معنی «حج فقرا»یی است که همیشه با زیارت امام رضا(ع) در یادمان زنده می شود.

۱۶ مهر ۹۰ ، ۱۵:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
عکس هایی از ویلای جدید نائومی کمبل مدل معروف سیاهپوست جاماییکایی در جزیره ای در ترکیه که از بالا به شکل چشم جهان بین یکی از نماد های فراماسونری می باشد.
مرژانو - ویلای فراماسونری نائومی کمبل در یک جزیره / عکس
    عکس های بیشت در ادامه مطلب

۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۳:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
روز اوّلى که ما را به دبستان بردند، روز خوبى بود؛ روز شلوغى بود. بچه‏‌ها بازى مى‏کردند، ما هم بازى مى‏کردیم. اتاق ما کلاس بسیار بزرگى بود - باز به چشم آن وقتِ کودکى من - و عدّه بچه‏هاى کلاس اول، زیاد بودند. حالا که فکر مى‏کنم، شاید سى نفر، چهل نفر، بچه‏ هاى کلاس اول بودیم. به هرحال و روز پُرشور و پُرشوقى بود و خاطره بدى از آن روز ندارم. البته چشم من ضعیف بود، هیچ‏کس هم نمی دانست، خودم هم نمی دانستم؛ فقط می‏ فهمیدم که چیزهایى را درست نمی‏بینم. بعد‌ها چندین سال گذشت و من خودم فهمیدم که چشم‌هایم ضعیف است؛ پدر و مادرم هم فهمیدند و برایم عینک تهیه کردند. آن زمان - وقتى که من عینکى شدم - گمان می ‏کنم حدود سیزده سالم بود؛ لیکن در دوره اول مدرسه این نقصِ کار من بود. قیافه معلم را از دور نمى‏دیدم، تخته سیاه را که روى آن مى‏نوشتند، اصلاً نمى‏دیدم و این، مشکلات زیادى را در کار تحصیل من به وجود مى‏آورد.

دبستانى که من در مشهد می ‏رفتم، معلم آن، مرحوم میرزا حسین تدین کرمانى بود. تنها مدرسه‏ دینى مشهد هم مدرسه‏ى ایشان بود، به نام «دارالتعلیم دیانتى». بنده شش سال در این مدرسه زیر دست آقاى تدین درس خواندم. مرحوم تدین واقعاً یک مرد حسابى بود. نه تنها آن زمان که من بچه بودم، این حس را داشتم، بلکه زمان ریاست جمهورى هم که ایشان در مشهد به دیدن من آمده بود، از نو نگاهى به ایشان کردم؛ دیدم مرد سنگین، جاافتاده، محترم و باشخصیتى است. ایشان، هم معلم بود، هم ناظم. با آن وقار و هیمنه‏ اى که داشت، در حیاط مدرسه راه می ‏افتاد و چوبى به دستش می‏گرفت و البته گاهى هم بچه‏‌ها را فلک می‏کرد؛ بنده را هم یک‏بار فلک کرد.

ایشان مرد محبوبى بود. در‌‌ همان دوره‏ بچگى هم بنده و شاید همه‏ى بچه‏‌ها به ایشان علاقه‏مند بودیم. وقتى درسم در آن مدرسه تمام شد، یکى از برادرانم در آن‏جا مشغول تحصیل شد؛ ولى باز من با ایشان سلام و علیک داشتم. سر ماه وقتى می ‏رفتم شهریه‏ برادرم را بدهم، ایشان را می‏دیدم؛ باز هم با‌‌ همان منش و چهره‏ محترم و آقاوار و واقعاً مدیریتى؛ آن هم نه مدیریت یک دبستان. ایشان در مدرسه هیبت داشت. ما در مدرسه محلى داشتیم به نام قصاص‏گاه، که بچه‏‌ها در آن‏جا مجازات مى‏شدند؛ بنده هم در همان‏جا یک‏بار قصاص شدم!

آنجا، هم محل مجازات بچه‏‌ها بود، هم نوعى زباله‏ دانى؛ یعنى بچه‏‌ها خربزه یا هندوانه میخوردند و پوست‏‌هایش را باید در آنجا می‏ریختند. ایشان وقتى در مدرسه راه می ‏رفت، با‌‌ همان لهجه‏ ى کرمانى به بچه‏‌ها خطاب می کرد: هر کس مِیْوه می خورد، پوست‌هایش را بریزد قصاص ‏گاه. از آن سال‏‌ها، این صدا هنوز در گوش من هست.

۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۰:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مقاله ی حاضر در تلاش است تا به صورت بسیار کوتاه و مختصر، برخی از شواهد ارتباط « یوگا » با « فراماسونری جهانی » را  یادآوری  نماید  و  بر  نقش  « تشکیلات شیطانی فراماسونری »  در  اشاعه ی ورزش های تئوسوفیکال همچون « یوگا » در سراسر دنیا تأکید ورزد.

 

 

 

 

 

۳۰ مرداد ۹۰ ، ۰۹:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیگر مفتی ها و چهره های سرشناس سعودی در مورد صدور چنین فتواهایی و یا بیان این گونه اظهاراتی توسط "العریفی" می گویند: او با این گونه اظهارات و مواضع، تنها به دنبال شهرت است.

به گزارش شیعه آنلاین، شیخ "محمد العریفی" چهره جنجالی و سرشناس وهابیت در عربستان سعودی در فتوایی که اخیرا صادر کرد، صحبت کردن دختر با پدرش را تنها در صورتی حلال دانست که مادرش نیز حضور داشته باشد.

این مفتی وهابی در ادامه گفت: نشستن دختر نزد پدر و صحبت کردن با وی اگر در حضور مادرش نباشد، شیطان را به میان می کشاند و ممکن است به گناه منجر شود، به ویژه اگر آن دختر لباس های نامناسب پوشیده باشد.

گفتنی است این مفتی وهابی تاکنون چندین بار شیعیان و مراجع تقلید شیعه را مورد اهانت های وقیحانه قرار داده است.

دیگر مفتی ها و چهره های سرشناس سعودی در مورد صدور چنین فتواهایی و یا بیان این گونه اظهاراتی توسط "العریفی" می گویند: او با این گونه اظهارات و مواضع، تنها به دنبال شهرت است.

۲۶ مرداد ۹۰ ، ۰۸:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
مطالب بسیاری درباره جاسوسی گوگل به سود غربی‌ها منتشر شده که این گزارش، با ذکر موارد متعدد، این موضوع را برای کسانی که به جاسوس‌بودن گوگل شک دارند، اثبات می‌کند.

۲۵ تیر ۹۰ ، ۱۷:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
ماینده سندیکای اسرا و زندانیان سیاسی عراق آورده است که از جمله شکنجه‌های اعمال شده بر روی زندانیان عراقی می توان به تجاوز جنسی، تکه تکه کردن اعضای بدن توسط اره‌های برقی، ‌ریختن اسید بر بدن، سوراخ کردن بدن با دریل، کشیدن ناخن‌ها، درآرودن چشم‌ها و... اشاره کرد.

۲۴ تیر ۹۰ ، ۰۸:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آسمانخراشهای مشرف به مسجد الحرام و کعبه معظمه، فضای معنوی این مقدس ترین مسجد مسلمین را بشدت مخدوش کرده است.

۲۲ تیر ۹۰ ، ۰۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر