قرآن کریم و موضوع تحریفگری اهل کتاب به ویژه یهود - بخش 2
دستة دوم: آیات بیانگر کتمان حقایق و آمیختن حق با باطل
قرآن کریم یکی از عادات ناپسند برخی از اهل کتاب به ویژه یهود را، کتمانِ آگاهانة بسیاری از حقایق دینی و در آمیختن حق به باطل بر شمرده و در آیات مختلف از این عمل نکوهیدة برخی از اهل کتاب پرده برداشته است.1. خداوند متعال در چند آیه اهل کتاب را به سبب در آمیختن حق با باطل و نیز کتمان حقیقت از روی علم و عمد سخت سرزنش میکند: «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتکتمون الحق وأنتم تعلمون»(آل عمران: 71) و در آیة دیگرضمن دعوت آنها به اسلام، آنان را از این کار باز میدارد: (بقره:42 و 146). از اینکه کتمان حقایق و درآمیختن حق با باطل در آیات یاد شده، در کنار هم آمده، برمیآید این کتمان حقایق عمدتاً همراه یا در قالب در آمیختن حق با باطل بوده است.
خداوند در آیهای دیگر از پنهان نمودن بینات بعد از آشکار کردن آن برای مردم در کتاب، سخن به میان میآورد: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتاب» (بقره: 159). به باور برخی از مفسران مراد از کتمانکنندگان در این آیه، عالمانی از یهود و نصاری مانند کعب ابن اشرف، کعب بن اسد، ابن صوریا، زید بن تابوه و غیر آنها هستند که نبوت حضرت محمد را، با اینکه در تورات و انجیل نوشته شده بود، کتمان کردند. مفاد قطعی مجموع آیات یاد شده، کتمان و پنهان نمودن آگاهانة بسیاری از حقایق روشن، از سوی اهل کتاب بوده است.
برخی از مصادیق آن حقایق روشن در آرای مفسران منعکس شدهاست؛ مانند نبوت حضرت محمدصلیعلیهوآله؛ بشارت به برانگیخته شدن ایشان و اوصاف آن حضرت، امامت و وصایت امیر مؤمنان علیعلیهالسلام که در تورات و انجیل در دسترس آنها بوده، ولی در تورات و انجیل امروزی، اثری از آنها نیست، یا دستکم به صورت روشن نیامدهاست.
کتمان در آیة شریفه، کتمان اصل آیه و کتمان دلالت آن را در برمیگیرد و کتمان دلالت نیز میتواند به صورت تأویل و حمل آیه بر معنایی که مقصود خداوند نیست یا تطبیق معنای آیه بر غیر مصداق واقعی آن باشد. چنانکه یهود بخشی ازآیات بشارت به بعثت پیامبر را که به گوش مردم نرسیده بود پنهان، و بخش دیگر آن را که به اطلاع مردم رسیده بود، تأویل کرده، بر آن حضرت تطبیق نمیکردند، حتی گاهی بر قسمتی از تورات دست میگذاشتند و مانع خواندن آن میشدند.
"لَبْس" به معنای آمیختن چیزی با چیز دیگر است، به گونهای که امر مشتبه و غیرقابل تشخیص گردد. مفسران، آمیختن حق به باطل را مصداق تحریف، تفسیر ناروا و باطل نمایاندن حق دانستهاند؛ در آمیختگیای که در آن تشخیص سره از ناسره ممکن نباشد. از اینرو گفتهاند: مراد از «لاتلبسوالحق...»، نهی از نوشتن مطالبی است که در تورات نیامده، تا حق با باطل آمیخته نشود.
به نظر برخی از مفسران نخستین و متأخر، مراد از "حق"، تورات اصلی(غیر محرف) و منظور از"باطل"، تحریف و دستبرد در تورات و انجیل است که آن را به عنوان تورات اصلی یا آمیخته با آن به مردم عرضه میکردند. البته اقوال دیگری هم در این زمینه مطرح شده است؛از جمله: ایمان به بخشی از کتاب(حق) و کفر به بخشهای دیگر (باطل)؛ یا آمختن راست (حق) با دروغ (باطل) و نیز اقرار و اعتراف به حق یعنی نبوت حضرت محمد و باطل، انکار آن. به این معنی که در برخی موارد اعتراف و در برخی موارد انکار یا در پنهان اعتراف و در آشکار انکار میکردند.
2. پنهان کردن نمودن نوشتههای تورات: بر اساس آیة 91 سورة انعام، شیوه و سیرة اهل کتاب این بود که تورات را قطعه قطعه و بخشهایی از آن را پنهان میکردند. خداوند متعال در سورة انعام، پس از بیان قدر ناشناسی و ناسپاسی یهودیان، میافزاید اینان کتاب موسی را به صورت طومارها در آورده و بخشهایی را آشکار، و بخشهای بسیاری را که به ضررشان بود، همواره پنهان میداشتند: «...تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا...» (انعام:91).
این آیه بنا به قول مشهور دربارة یهود نازل شده است. از سعید بن جبیر نقل شده است که بین رسول خداصلیاللهعلیهوآله و مالک بن صیف، که یکی از احبار و بزرگان یهود بود، مناظرهای صورت گرفت تا اینکه وی نزول کتاب آسمانی بر انسانها حتی نزول تورات بر موسیعلیهالسلام را نیز انکار کرد. یهودیان عذر وی را به اینکه سببب عصبانیت چنین سخنی گفته را نپذیرفتند و به جای او کعب ابن اشرف را به ریاست برگزیدند.
ذیل آیة شریفه از امام صادقعلیهالسلام روایت شده است که فرمودند: یهودیان در ابتدا تورات را بر ورقههایی ـ به صورت پراکنده ـ مینوشتند، سپس به دلخواه خود، بخشی را آشکار و بخش را پنهان میکردند.از این آیه به خوبی روشن میشود که اولاٌ تورات کنونی در زمان بعثت رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله به صورت ورقهای مکتوب (قراطیس، جمع"قرطاس" به معنای ورقه، کاغذ و هر چیزی که بر روی آن نوشته میشود) موجود بوده است و طبق بیان برخی از مفسران، یهودیان برای اینکه بتوانند به آسانی درتورات تصرف و بسیاری از حقایق آن را مخفی کنند، تورات را به صورت ورقههای پراکنده در آورده بودند.
ثانیاً: آن کتاب مشتمل بر حقایق فراوانی، از جمله صفات رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله، بشارت به نبوت آن حضرت، و حقانیت ایشان بوده که اظهار آنها به سود عالمان و رؤسای منحرف یهود نبوده است.بنابراین آنها با کتمان بسیاری از حقایق تورات، آن را تحریف کردند؛ زیرا کتمان آن ورقههای مکتوب، به طور طبیعی به فراموشی آنها منجر میشد و در نتیجه کتاب آسمانی به شکل ناقص در اختیار مردم قرار میگرفت که این خود، نوعی تحریف و از مصادیق تحریف به کاستی است.
از اینرو برخی مفسران در اینجا تعبیر تحریف را به کار بردهاند.3. براساس قران کریم، پیش از نزول تورات، همة خوراکیها بر فرزندان اسرائیل حلال بود، جز آنچه [=گوشت و شیر شتر]، اسرائیل [یعقوب] بر خویشتن حرام کرده بود (آلعمران:93). در تبیین و تفسیر این آیه مفسران صدراسلام و به پیروی از ایشان، عموم مفسران گفتهاند:حضرت یعقوبعلیهالسلام به علت خاصی مانند بیماری نذر کرد یا به تشخیص خود و یا به امر الهی تصمیم گرفت که دوستداشتنیترین طعام نزد خود، یعنی گوشت شتر را برخود ـ نه دیگرمردم ـ حرام نماید.
از اینرو، این تحریم، تنها برای شخص یعقوب بوده است؛ ولی یهودیان هم از پیش خود، و به ادعای اقتدا به یعقوب و اینکه این تحریم از پیش و نزد همة انبیا از زمان آدم تا ابراهیم و اسحاق بوده است؛ آن را بر خود حرام کرده بودند و به تورات هم نسبت میدادند؛ قرآن کریم برای اثبات این نسبت دروغ و تحریف شدن آن، از آنان خواست که تورات موجود را بیاورند و به داوری فرا خوانند: «قل فأتوا بالتوریة فاتلوها»(آل عمران: 93)
در شأن نزول این آیه آمده است که یهود برای رد سخن پیامبر اکرم که خود را بر آیین ابراهیمعلیهالسلام میدانست، میگفتند خوردن گوشت و شیر شتر در آیین ابراهیم حرام بود، تو چگونه بر آیین وی هستی ولی خوردن آن را حلال میدانی؟! پیامبرگرامی اسلام فرمودند: در آیین حضرت ابراهیم هم خوردن آن حلال بوده است.
مفسران یادشده و دیگر مفسران به اتفاق گفتهاند: همة یهودیان در مقابل این تقاضای منطقی پیامبر شگفت زده شدند و جرأت نکردند تورات را بیاورند؛ چون میدانستند در تورات چنین حکمی وجود ندارد. دعوت یهودیان به آوردن تورات و تلاوت آن، بیانگر این است که آنان تورات را از دسترس عموم مردم خارج کرده بودند.
4. نیامدن مسئلة معاد، ثواب و عقاب اخروی: اعتقاد به معاد و رستاخیز مردگان، یکی از باورهای اصیل تمام ادیان الهی بوده است و آیات قرآن کریم به روشنی بیان میکند که موضوع معاد در نخستین پیام الهی به حضرت موسی وجود داشته است (طه: 11 ـ 16). طبق این آیات، دین وحیانی حضرت موسی بر سه اصل اساسیِ توحید الوهی، توحید عبادی، و معاد استوار بوده است.
نیز آیات قرآن آشکارا بر وجود آموزة معاد و ثواب و عقاب اخروی در تورات دلالت میکند (اعلی 10 ـ 19) و از آنجا که معاد همانند توحید سرلوحة دعوت همة پیامبران بوده، علی القاعده این آموزة اساسی در تورات واقعی با تفصیل ذکر شده بوده است، ولی در تورات کنونی، بلکه هیچ جای عهد عتیق آموزة معاد را نمیبینیم. دانشمندان یهود برای اثبات آن در تورات، به مواردی همانند(اعداد،18: 28) استناد کردهاند که هرگز دلالت آنها روشن نیست.
از اینرو تعبیر کلی"آخرت"، در(تثنیه، 8: 16) و مراثی(ارمیا، 4: 18)، به معنای عاقبت دنیوی است. همچنین به گزارش قرآن، یکی از وعدههای حق که درتورات، انجیل و قرآن آمده این است که خداوند، جان و مال مؤمنانی را که در راه او کارزار میکنند، به بهای بهشت میخرد: (توبه:111). ولی چنین وعدهای در تورات و انجیل کنونی یافت نمیشود. رشید رضا با اشاره به موجود نبودن این وعده در تورات و انجیل کنونی، میگوید: اکثر معارف آن دو از بین رفته و مابقی آن هم، تحریف لفظی یا معنایی گشته است و مهیمن بودن قرآن بر تورات و انجیل حقانیت این وعده رابه اثبات میرساند.
بنابراین، نیامدن ذکر قیامت و ثواب و عقاب اخروی در تورات، میتواند از مصادیق تحریف به کاستی و روشنگر مفاد «ونسوا حظاً مما ذکروا» باشد. و شاید به همین علت، صدوقیان (یکی از فرقههای یهود) "جاودانگی نفس" و"قیامت"، را انکار کردهاند. و تورات فعلی، تنها بر ثواب و عقاب از طریق جلب یا سلب نعمتها در این دنیا، دلالت میکند.در عهد جدید به نحوی مسئلة سرنوشت بعد از مرگ (قابل انطباق بر برزخ) مطرح گردیده (لوقا، 16: 19 ـ 31) با این حال، اعتقاد به برزخ در آِیین مسیحیت جایگاهی ندارد. در اناجیل هم بیان روشنی دربارة معاد و قیامت وجود ندارد؛ تنها، عباراتی یافت میشود که با تسامح قابل حمل بر قیامت است.بنابراین، مسئلة، قیامت و حساب و جزای اخروی میتواند از مصادیق بارز تحریف به کاستی و حذف از تورات و انجیل باشد؛ همانطور که برخی از مفسران، آن را مصداق عینی نسیان یهود بر شمردهاند.
دستة سوم: آیات بیانگر برخی از آموزههای تورات و انجیل واقعی
خدای متعال در برخی آیات پارهای از آموزههای تورات و انجیل را گزارش میکند که در تورات و انجیل کنونی حد اقل به صراحت اثری از آنها نیست. این امر نشانِ تحریفگری عالمان یهود است. در ادامه برخی از این موارد را بیان خواهیم کرد.1. بشارت بعثت پیامبر اسلام در تورات و انجیل: به تصریح برخی از آیات قرآن و ظاهر برخی دیگر، خبر بعثت پیامبر اسلام، نام و ویژگیهای آن حضرت در تورات و انجیل اصلی آمده است. قرآن در وصف مؤمنان اهل کتاب میفرماید: ایشان از پیامبری پیروی میکنند که اوصاف او را در تورات و انجیل نوشته، یافته بودند (اعراف:157). از ظاهر آیة مذکور بر میآید که اوصاف سهگانة "رسول"،"نبی"و"امی" در تورات و انجیل برای پیامبر اکرم ذکر یاد شده است.
اگر آیه در صدد چنین بیانی نبود، یادکرد هرسه وصف در کنار هم ـ که منحصر به همین آیه است ـ به ویژه آوردن ویژگی سوم نکتة روشنی نداشت. در تعبیر "مکتوبا" عنایت ویژهای است به اینکه نزد ایشان، نام وصفات آن حضرت به صورت نوشته بوده به گونهای که هیچ تردیدی در تطبیق به پیامبر اسلام نداشتند.در آیة دیگر از معرفت کامل اهل کتاب نسبت به پیامبر اسلام (ص) خبر میدهد. بر پایة بیان روشن قرآن کریم، اهل کتاب آن حضرت را همانند پسران خویش میشناختند و از این رو عدهای ازآنها را، که دانسته این حقیقت را نهفته میداشتند، نکوهش میکند (بقره:146).
اکثر مفسران در ذیل این آیه آوردهاند: یکی از اصحاب پیامبر از عبدالله بن سلام دربارة آن بزرگوار سؤال کرد؛ وی در پاسخ گفت: به خدا من پیامبر اسلام را از فرزند خودم بهتر میشناسم؛ چرا که به حقانیت وی از روی توصیف خدا در تورات یقین دارم، ولی دربارة فرزند خودم چنین معرفتی ندارم؛ شاید مادرش خیانت کرده باشد.بدین ترتیب یهودیان ویژگیهای پیامبراسلام را به خوبی میشناختند و با توجه به ماجرای بحیرای راهب، در تطبیق آن بر حضرت محمدصلیعلیهوآله نیز تردیدی نداشتند.
علی بن ابراهیم به سند خود از ابراهیم بن هاشم از ابن ابی عمیر از حماد از حریز از امام صادقعلیهالسلام نقل میکند که آن حضرت فرمود: مراد از "الکتاب"، تورات وانجیل و مقصود از"یعرفونه"، شناخت رسول الله است؛ زیرا خداوند متعال در تورات، زبور و انجیل صفات پیامبر و اصحاب وی، و بعثت و هجرتش را بیان نموده است:(فتح:29).
اهل کتاب بعد از بعثت، با اینکه از صفت رسول خدا و صفات اصحاب آن حضرت در تورات و انجیل آگاه بودند، آن را انکار نمودند: «فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به» از اینرو یهودیان، قبل از بعثت رسول اکرم به عربها میگفتند: این عصر، عصر پیامبر موعود است که از مکه ظهور و به مدینه هجرت میکند و خاتم و افضل پیامبران است.در میان چشمانش سرخی و بین دو شانهاش مُهر نبوت است. بر مرکب بدون زین سوار میشود. بسیار خندهرو و در عین حال جنگجویی شمشیر بر دوش، شجاع، و حکومتش جهانی است، و شما عربها را همچون قوم عاد به هلاکت میرساند.
و به خصوص از حضرت عیسیعلیهالسلام نقل میفرماید که ایشان به ظهور پیامبراسلام بشارت داده و نام او را هم"احمد" معرفی کرده بود (صف: 6). این آیه هرچند بر بشارت بعثت پیامبر اسلام و نام وی از زبان حضرت مسیح و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد، اما با توجه به آیة «...یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة والانجیل...» و به قرینة روایات معتبری که بروجود نام "احمد" در انجیل تصریح میکند، وجود نام احمد، در انجیل تقویت و تأیید میگردد.
این موضوع شماری از مفسران و پژوهشگران مسلمان را که در پی یافتن نام احمد در اناجیل کنونی بر آمدهاند، به واژة فارقلیط یا پاراکلیتوس (Paraclite) معطوف ساخته است.هر دو واژة یونانی، و واژه نخست به معنای آرامشدهنده است که مسیحیان مصداق آن را روح القدس خواندهاند و دومی به معنای عالی، احمد، و ستوده میباشد.
در اینکه کدام یک در انجیل اصلی و کهن بوده، بین دانشمندان مسیحی و مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. مفسران و پژوهشگران یادشده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت پریکلیتوس (Periclite) و به معنای احمد و ستوده بوده که بعدها دچار تغییر شده است. برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که این بشارت در انجیل اصلی موجود است و لکن آنها در ترجمهها، آن را از پریکلیتوس"(فیرفلوط) که در ترجمههای یونانیِ موجود نیز به همین صورت آمده است، به پاراکلیت(فارقلیط) تحریف کردهاند تا معنای بشارت دهنده یا تسلی دهنده و یا معزّی (تقویت کننده) را بدهد.
با توجه به بیان روشن و فضای نزول آیه معلوم میشود که اهل کتاب در سایة آموزههای تورات و انجیل، از پیامبراسلامصلیاللهعلیهوآله شناخت کامل داشتهاند؛ در غیر این صورت، به یقین همة دانشمندان اهل کتاب به مبارزة شدید و صریح بر ضد او برخاستند و حقانیت قرآن را تکذیب میکردند، در حالی که شماری از آنان به ویژه دانشمندانی مانند عبدالله بن سلام و کعب احبار از یهود و تمیم داری از نصارا، براساس بشارتها و اوصاف یاد شده از پیامبراسلام در تورات و انجیل به آیین اسلام گرویدند.
قرآن مجید هم، از شادمانی(رعد: 36)، اشک شوق ریختن جمعی از اهل کتاب (مائده:83)، گواهی برخی از آنها بر حقانیت قرآن (احقاف:10) و ایمان بعضی از ایشان (قصص:52) خبر داده است. بنابر این طبق بیانات صریح قرآنی(اعراف:157؛ بقره: 146؛ فتح: 29) و ظاهر برخی دیگر (صف: 6)، خبر بعثت رسول گرامی اسلام، نام ویژگیهای او و حتی برخی از ویژگیهای اصحاب آن حضرت در تورات و انجیل اصلی، به گونهای روشن و دقیق بیان شده بود، به گونهای که یهود و نصاری و دستکم دانشمندان آنان، وی را همانند پسرا ن خویش (... یعرفونه کما یعرفون ابناءهم. و بلکه بهتر از پسران خود میشناختند تا آنجا که قابل تأویل و قابل تطبیق برکسی جز آن حضرت نبود و هیچ تردیدی در شناخت آن حضرت و حقانیت وی نداشتند).
همچنین طبق احادیث اهل بیتعلیهمالسلام نام مبارک آن حضرت در تورات،"الحاد"(یحاد من حارب الله و دینه) و در انجیل "احمد" و اسامی مبارک حسنینعلیهماالسلام، در تورات"شبر"و"شبیر یا" شابور"و"شابیر" و در انجیل"طاب"و"طیب" بوده است. این همه درحالی است که در تورات و انجیل کنونی، جز چند عبارت کلی در خصوص ظهور پیامبری بعد از موسی و عیسیعلیهماالسلام، یافت نمیشود. همچنین رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله در نامههای دعوت یهودیان به دین اسلام، بر وجود رسالت جهانی خود در تورات احتجاج فرموده است.
پس احتمال اینکه این بیانات روشن از کتاب مقدس برداشته شده یا تغییر یافته باشد، تقویت میشود؛ به ویژه آنکه به تصریح قرآن، یهودیان، براساس بشارتهای تورات و انجیل، از دیر باز و پیش از بعثت پیامبر، در انتظار ظهور چنین پیامبری، بر کافران پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه اوصافش را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند(بقره: 89).
ابن عباس و به پیروی از ایشان عموم مفسران در ذیل آیة یاد شده، گفتهاند: یهودیان، پیش از بعثت پیامبراسلام، انتظار ظهور او را داشتند و حتی در مناقشات داخلی خود، یا در مبارزاتشان با مشرکان عرب مانند اوس و خزرج، به خود وعدة پیروزی میدادند، و هنگام سختی و شدت میگفتند: خدایا مارا با پیامبری که در آخرالزمان مبعوث میشود و اوصاف وی را در تورات یافتهایم، یاری فرما.
ولی بعد از بعثت وی از میان عرب، از روی عناد و حسد او را انکار کردند و گفتند: این آن پیامبری نیست که انتظار ظهورش را داشتیم! در کتب روایی هم این موضوع با اندک تفاوتهایی آمدهاست.برخی از محققان غربی، آیة 146 بقره و71 آل عمران را دال بر حذف بخشهایی از نسخة اصلی کتاب مقدس دانستهاند. در حالیکه بیانات قرآنی بر این دلالت دارد که در تورات وانجیل به روشنی از آمدن پیامبر اسلام خبر داده شده است.
و به همین جهت بعضی از بنی اسرائیل به وی ایمان آوردند: «وشهد شاهد من بنی اسرائیل علی مثله فآمن» (احقاف:10) «الذین ءاتینهم الکتاب من قبله هم به مؤمنون...»(قصص:52 ـ 53).در عین حال اهل کتابِ معاصر با اشاره به نسخههایی از تورات و انجیل کنونی که مربوط به قبل از اسلام است و در موزهها و کتابخانههای مهم دنیا نگهداری میشود، وجود کمترین اشارهای به یادکرد پیامبر اسلام در تورات و انجیل را انکار میکنند و تبیینهای مسلمانان را در این باب نمیپذیرند، و همانطور که توقع میرود، سخن یهودیان و مسیحیانی را که به موجب آن بشارتها مسلمان شدهاند، حجت نمیدانند.
2. ویژگیهای پیامبراسلام و یاران راستین او در تورات وانجیل: درآخرین آیة سوره فتح نیز از یادکرد برخی اوصاف پیامبر اکرم و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است: (فتح:29).در اینکه همة اوصاف یاد شده در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشی در تورات و بخشی دیگر در انجیل، میان مفسران اختلاف هست.
شماری از مفسران شیعه و اهل تسنن به پیروی از قرآنپژوهان نخستین بر این باروند که اوصاف یادشدة پیش از"ذلک"، در تورات، و تشبیه به" زرع و ِکشته"، در انجیل بوده است. در مقابل، برخی دیگر به پیروی از مجاهد بر این باورند که همة ویژگیهای یادشده در آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است. البته شماری هم معتقدند تنها تشبیه به زرع در تورات و انجیل وجود داشته است. به هرحال از این آیه بر میآید که این ویژگیها یا دستکم بخشی از آنها در تورات و انجیلِ موجود در زمان پیامبراسلامصلیاللهعلیهوآله یافت میشده است.
چنانکه پیامبر در نامة دعوتِ یهود به دین اسلام، به همین آیه استناد فرموده است. ابن هشام متن آن نامه را چنین نقل کرده: «بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله، صاحب موسی واخیه المصدق لما جاء به، ألا یا معشر أهل التوراة، و انکم لتجدون ذلک فی کتابکم: «محمد رسول الله...»... .در ذیل این دعوتنامه، پیامبر اسلام یهودیان را قسم داده و فرموده است: «و انی انشدکم بالله، و انشدکم بما انزل علیکم، و انشدکم... إلا أخبرتمونی هل تجدون فیما أنزل الله علیکم أن تومنوا بمحمد؟
فان کنتم لا تجدون ذالک فی کتابکم فلا کره علیکم «قد تبین الرشد من الغی»[بقره: 256] فادعوکم الی الله و نبیه». طبق نقل مرحوم مفید، وقتی این نامه به دست یهودیان خیبر رسید، نزد رئیس خود، عبدالله بن سلام آمدند و از او خواستند که آن نامه را بر ایشان بخواند. عبدالله بن سلام بعد از خواندن آن، از یهودیان اعتراف گرفت که این همان پیامبری است که نشانههای وی را در تورات دیده بودند؛ ولی در عین حال ایمان نیاوردند.
دستة چهارم: آیات بیانگر آموزههای باطلِ راهیافته در کتاب مقدس
خدای متعال در آیاتی از قرآن برخی باورهای شرکآمیز و تحریفیافته را به یهود و نصاری نسبت میدهد و به نقد و نفی صریح آنها میپردازد. این باورها به نوعی در کتاب مقدس کنونی یافت میشود. وجود این مطالب باطل نیز دلیل دیگری است بر اینکه تحریف در کتاب مقدس راه یافته است.1. نسبت دادن فرزند به خدا: قرآن مجید، نسبت دادن فرزند به خدا را عقیدهای میداند که از فرط نادرستی و زشتی، نزدیک است به از هم پاشیدن آسمانها وشکافتن زمین وفرو پاشیدن کوهها بینجامد (مریم:88 ـ 90).
علاوه بر اینها عیسیعلیهالسلام، هرگز از بندگی خدا استنکاف نداشته است (نساء:172) و خود را از اینکه مردم را به الوهیت خویش و مادرش فرا خوانده باشد، بری میداند (مائده:116).به نص صریح برخی از گزارشهای قرآنی، یهود و نصاری بر این باورِ باطل بودند که خداوند سبحان برای خویش فرزندی برگزیده است (بقره: 116؛ انبیاء: 26). یهودیان "عزیر" و مسیحیان "عیسی"را پسر خدا میپنداشتند (توبه:30) عموم مفسران این آیات را در ارتباط با اعتقاد و سخن باطل برخی از یهود و نصاری دانسته و انتساب آن گفته را به عموم یهود و نصاری، دال بر رضایت و موافقت با آن دانسته و نتیجه گرفتهاند که یهود بر این اعتقاد باطل بوده؛ چرا که آن را بعد از شنیدن این آیه (توبه:30) انکار نکردند.
مفسران یادشده و دیگران استدلال قرآن بر بطلان این باورها را بیان کردهاند. ابنعباس و به تبع وی اکثر مفسران گفتهاند: علت انتخاب عزیر ـ که از علمای اهل کتاب بود ـ به عنوان پسر خدا از سوی یهود، این بود که یهود به سبب عمل ننمودن به تورات، یا پس از کشتن پیامبران بعد از موسی، دچار گرفتاریهای زیاد و به امر الهی از تورات محروم شدند و به طور کلی آن را فراموش کردند یا بعد از واقعة بخت نصر، پادشاه بابل، و تسخیر سرزمین یهود و سوزاندن کتابهای ایشان، تورات به کلی از بین رفت و از آنان کسی که حافظ تورات باشد باقی نماند و عزیر با حال تضرع از خدا خواست که تورات را به آنها برگرداند.
بعد از صد سال به تعلیم جبرئیل، ادعا کرد که تورات را از حفظ میداند؛ به همین جهت یهود او را به عنوان پسر خدا انتخاب کردند. برخی از مفسران برجسته به استناد ذیل آیة یاد شده (یضاهئون قول الذین کفروا من قبل) و به استناد بررسی و تطبیق برخی از محققان کتاب مقدس بر این باورند که این عقاید سست و باطل و نیز بسیاری از معارف عهدین، برگرفته از باورها و خرافات آیینهای بودایی و برهمایی بوده است.
2. مرگ حضرت عیسی بر صلیب: قرآن، اعتقاد یهود را مبنی بر مصلوب و کشته شدن حضرت مسیح به دست آنان به شدت انکار میکند و آن را ناشی از اشتباهی میداند که برای آنان رخ داد (نساء: 157ـ158). اصل" تصلیب" در پایان هر چهار انجیل، با تناقضها واختلافهای در اصل و سبب بیان شده و یکی از باورهای رایج اهل کتاب است.
حل تعارض میان گزارش صریح قرآن و اناجیل و اعتقاد رایج و راسخ یهود و نصاری مبنی بر مرگ عیسی بر صلیب، مورد اهتمام مفسران مسلمان قرار گرفته است. از جمله گفتهاند که یهود و نصارا بدون آگاهی از حقیقت ماجرای تصلیب مسیح، در گزارش مقتول و مصلوب شدن شخصی با شکل و قیافة حضرت عیسی صادقاند و به این جهت گزارش یادشده میان آنها متواتر است.
البته این چالش و تعارض با توجه به وحیانی بودن و مصونیت قرآن از یک سو، و نگارش اناجیل به دست بشر و تردیدهای جدی در تاریخ و محتوای آنها و به ویژه تناقضات و اختلافات بسیار اناجیل در اصل تصلیب و سبب آن و نیز اختلاف خود مسیحیان دربارة تصلیب و همچنین نفی آن در انجیل برنابا، حل شدنی است.
با توجه به آیات تصدیق (مانند: آل عمران: 3و50؛ مائده: 46 و 48) به ضمیمة آیات دال بر اینکه اهل کتاب بهرهای از کتاب یافتهاند: «...اوتوا نصیبا من الکتاب...»(آل عمران:23؛ نساء: 44 و 51) و به قرینة آیاتی مانند آیه 43 مائده که بیانگر این است که در تورات برخی از احکام الهی وجود دارد «...فیها حکم الله»، قرآن مجید تنها بخشهایی از تورات و اناجیل کنونی را ـ که همان تورات و اناجیل موجود در زمان پیامبراسلام است ـ تصدیق نموده است؛ و با توجه به این نکته که یهود و نصاری، بخشهایی از تورات و انجیل را تحریف کرده (مائده:13 ـ 14) آیات مربوط به تحریف یادشده در این نوشتار، (مانند مائده: 13و41؛ آلعمران: 78؛ نساء:46 و غیره) بر تحریف معنایی و لفظی بخشهایی از آن دو نیز دلالت میکند.
نکته شایان توجه است که قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی دربارة تصدیق کتابهای آسمانی گذشته، بر "مهیمن"بودن خود بر آنها تصریح کرده تا از پیدایش توهم تصدیق، بی هیچ دخل و تصرفی، پیشگیری کند. مفسران، مهیمن بودن قرآن را هر چند متفاوت، ولی نزدیک به هم معنی کردهاند. برآیندِ این معانی آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته، مسلط و فراگیر است و بر همین اساس آموزههای اصلی آنها را حفظ و امضا، و موارد حذف و تحریف شده را یاد آوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.
3. آموزههای تبعیضآمیز و منافی روح ادیان الهی: یهود به استناد برخی ازآموزههای تورات (سفر تثنیه،7؛4:2) خود را قوم ویژة خدا میپندارد و درست بر همین اساس احکام تبعیضآمیز و نژاد پرستانهای را جعل کرده است؛ همانند جواز اخذ ربا از غیر بنی اسرائیل و حرمت آن از خودشان، برده قراردادن غیر یهود برای یهودیان، حکم به قتل تمام مردان، زنان و کودکان و نگهداری دوشیزهگان برای بنی اسرائیل و خلاصه اینکه قوم یهود قوم خاص خداست و دیگر مردمان باید برده و تحت سلطة ایشان باشند.
از اینرو به فرمودة قرآن، ایشان اموال مردم غیر یهود را به ناحق تصرف میکردند و آن را به دروغ به خدا (آل عمران:75) و تورات نسبت میدادند. از آنجا که از منظر قرآن کریم، معیار و میزان ارزشِ همة انسانها نزد خدا، تنها تقوا پیشگی آنان است(حجرات:13)، به یقین معیار ارزشگذاری در تعالیم تمام پیامبران الهی جز این نبوده است. از اینرو برخی از محققان، وجود این قبیل احکام در تورات را بزرگترین شاهد تحریف و جعلی بودن آن دانستهاند.
دستة پنجم: آیات بیانگر تاریخ پیامبران و یهود و نصاری
خدای متعال در آیات متعددی از قرآن شریف بخشهای مهمی از تاریخ پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و عیسی علیهم السلام و نیز حوادث مهم دینی و تاریخی یهودو نصاری را گزارش میکند، در حالی که این گزارشها در کتاب مقدس کنونی یافت نمیشود. البته این امر دلالت صریحی بر تحریف ندارد، ولی در یک نگاهجامع نمیتوان این دسته آیات را نادیده گرفت. در ادامه نمونههایی از این موارد رابیان میکنیم.
1. فروگذاری بخشهای حساس زندگی حضرت ابراهیم چه از بعد تاریخی، مانند عزیمت به مکه، تجدید بنای کعبه و تشریع حج، رهایی از آتش نمرود و چه از بعد معنوی، مانند نشان دادن ملکوت به وی و نزول کتاب آسمانی برآن حضرت، و از همه مهمتر ابعاد مبارزاتی آن حضرت، چون رویارویی و احتجاج با مشرکان بتپرست بت شکنی و مطالب مهم دیگری که دربارة حضرت ابراهیم در قرآن وجود دارد و شباهتی با هیچیک از تورات یا احادیث یهودی بعدی ندارد و در هیچ جای از تورات و انجیل نیامده است و بیشتر مطالب تورات دربارة ابراهیمعلیهالسلام، زندگی شخصی اوست.
بارزترین موضوع که تورات بر آن تأکید نموده، وعدة وراثت سرزمین کنعانیان از مصر تا فرات به ابراهیم و ذریة او ـ به تصریح تورات از نسل اسحاق ـ است.و سعی در فراموشی اسماعیل و معرفی اسحاق به عنوان جانشین و وارث و پس از وی یعقوب و پسران او و در نتیجه برتری قوم یهود. در عهد جدید نیز از این وعده با اندک تفاوتی یاد شده است. کعبه مهمترین و مقدسترین عبادتگاه و نخستین بنای توحیدی چهارهزارساله است که هیچ دانشمند دینی و پژوهشگر اجتماعی در آن تردید نکرده است.
بیشتر مفسران بر این باورند که کعبه پیش از ابراهیم وجود داشته و آیة 127بقره «و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل...» نشان میدهد که پایههای کعبه قبل از ابراهیم موجود بوده است و ابراهیم و اسماعیل به یاری یکدیگر آن را [تجدید] بنا کردهاند. عموم مفسران به پیروی قرآنپژوهان نخستین، در ذیل آیات، 125 تا 127 سورة بقره، بنای کعبه را ـ طبق روایاتی ـ به حضرت آدم و تجدید بنای آن را به حضرت ابراهیم نسبت دادهاند.
به هر حال بیت الله الحرام (کعبه) دستکم از زمان ابراهیم به بعد در طول تاریخ مطرح بوده است. ولی در تورات و انجیل که در یادکرد انبیا حتی برخی موارد جزئی را هم فرو گذار نکردهاند، فقدانِ این گزارشها ـ به ویژه بتشکنی و مبارزه با مشرکان، در کتاب مقدس کنونی بهخصوص با توجه به رواج گستردة شرک و بتپرستی در میان بنی اسرائیل از آغاز خروج از مصر تا قرنها پس از استقرار در سرزمین موعود و نیز تأکید عهد عتیق بر معرفی اورشلیم و مسجد الاقصی به عنوان یگانه سرزمین مقدس ـ کاملاً معنادار خواهد بود.
علامه طباطبایی گزارش تورات را دربارة حضرت ابراهیم، بر داستان وی در قرآن مجید تطبیق میکند و مینویسد: این داستان، با توجه به وجود تناقضها و تعارضها در گزارش آن و نیز مطالب غیر مناسب با مقام نبوت، ادعای قرآن را مبنی بر تحریف شدن تورات کاملاً تصدیق میکند. همچنین در اینکه ذبیح اسماعیل بوده یا اسحاق، قول صحیح و نظر راجح میان دانشمندان مسلمان، حضرت اسماعیلعلیهالسلام بوده است.
به گفتة برخی، نص تورات دربارة قربانی: «یگانه پسرت را که بسیار دوستش داری، یعنی اسحاق را بردارد و...»(سفر پیدایش،22: 2) متناقض و بیانگر الحاق اسحاق در آن متن است؛چراکه از نظر تاریخی در طول حیات حضرت ابراهیم اسحاق یگانه پسر وی نبوده است و به نص صریح تورات "یگانه پسر"را باید قربانی میکرد، در حالیکه اسحاق طبق گزارش تورات (سفر پیدایش،16و17) پسر دوم آن حضرت و کوچکتر از اسماعیل بوده و از اینرو یگانه پسر بر اسماعیل تطبیق میکند نه بر اسحاق؛ و تحریفگران متوجه این نکته نشده و تعبیر یگانه پسر را حذف نکرده و اسحاق را به آن افزودهاند. انگیزة اهل کتاب از این تحریف، کسب امتیاز برای خود به عنوان فرزندان اسحاق، در مقابل عربها(فرزندان اسماعیل) بوده است.
2. قرآن مجید معجزههایی را از قبیل آمدن معجزه آسای "رطب تازه" برای مریم پس از تولد عیسی(ع) (مریم: 24 ـ 26)، سخن گفتن حضرت مسیح(ع) درگهواره (آل عمران:46؛ مائده:110 و مریم: 28 ـ 29) و زنده شدن پرندگان گلین به دست وی و با قدرت خداوند، به حضرت مسیح(ع)، نسبت میدهد (آل عمران:49؛ مائده:110) و مسیحیان به ادعای اینکه اگر تکلم مسیح حقیقت داشت، به یقین در کتابهای دینی ایشان به تواتر نقل میشد، آن را انکار کردهاند.
با توجه به وحیانی بودن قرآن و مصونیت آن از هرگونه تحریف، و اصالت تاریخی آن، در مقابل تردیدهای اساسی در تاریخ و محتوای اناجیل، اختلاف نسخهها و ترجمهها و نیز نگارش آنها به دست غیرانبیا، و همچنین گزارش این معجزات در اناجیل غیر معتبر از نظر مسیحیت، احتمال حذف این گزارشها را از انجیل تقویت میکند.با آنکه برخی از موارد یاد شده، به تنهایی دلالت روشنی بر تحریف ندارد، میتواند در کنار ادله و قرائن دیگر، موضوع تحریفگری اهل کتاب را تقویت کند.
نتیجهگیری
1. تحریفگری، به هر نوع آن در هر سخن و نوشتار و گفتاری، به ویژه کتابهای آسمانی و بیانات قرآنی، بسیار نکوهیده و دارای عواقب ناگواری است.2. باتوجه به اطلاق کاربردهای قرآنی و مصادیقی که قرآن ذکر میکند، تحریف در قرآن کریم در گونههای لفظی و معنایی به کار رفته است و دلیلی مقتضی بر انحصار کاربرد قرآنی واژة تحریف در تحریف لفظی وجود ندارد و دیدگاه اکثر مفسران برجسته از صدر تاکنون نیز همین بوده است.3. آیات تحریف، ناظر به عهدینِ موجود به ویژه تورات کنونی است و تحریف آن اعم از تحریف لفظی و معنوی بوده است.
4.اهل کتاب به انواعی از تحریف در کتاب آسمانی خود، دست میزدند: تحریف معنوی و تفسیر ناروا، تحریف لفظی به افزایش یا کاهش و یا به صورت تغییر و تبدیل و نیز تحریف در نحوة گویش (لی اللسان) که میتوان آن را تحریف شفاهی نام نهاد.
5.حذف آیات بیانگر معاد، افزودن مطالب خرافی و نادرست که منافی تعالیم و روح ادیان آسمانی است، تغییر حدود الهی، تغییر یا پنهان کردن اوصاف پیامبر اسلام و بشارت نبوت آن حضرت و ویژگیهای یاران ایشان از جمله تحریفات مهم اهل کتاب به ویژه دانشمندان یهود بوده است.
علی فتحی
منبع: دوفصلنامه قران شناخت شماره 4