قرآن کریم و موضوع تحریفگری اهل کتاب به ویژه یهود
چکیده
قرآن کریم تحریف در اسناد دینی و متون مقدس را از جهت اخلاقی نکوهش کرده و پیامدها و عواقب ناگوار آن در سرنوشت انسان و جوامع بشری را گوشزد کرده است.آیات قرآن بر این حقیقت گواهی میدهد که برخی از اهل کتاب، به ویژه دانشمندان یهود، تورات و انجیل را به گونة لفظی و معنوی تحریف کردهاند. اکثر مفسران برجستة قرآن و پژوهشگران کتاب مقدس، این آیات را ناظر به تورات و انجیل کنونی و تحریف را اعم از تحریف لفظی و معنوی دانستهاند؛ هرچند برخی تحریف لفظی را منکر شده و عدهای تحریف کتاب مقدس کنونی را منحصر در تحریف معنوی دانستهاند.
چنانکه شماری از معاصران، آیات تحریف را ناظر به تحریف معنوی نسخة اصلی به حساب آورده و کتاب مقدس کنونی را ترجمة ناقص و تحریفیافتهای از آن دانستهاند، دستهای دیگر نیز با این تبیین که تورات و انجیل کنونی کلاً ساخته و پرداختة دست بشر است، آن آیات را ناظر به تحریف شفاهی کتاب مقدس ـ نه تورات و انجیل کنونی ـ شمردهاند.
کلید واژهها: تحریفگری یهود، تحریف معنوی، تحریف لفظی، آیات تحریف، تورات، اهل کتاب، کتاب مقدس.
مقدمه
قرآن کریم برخی از اهل کتاب به ویژه قوم یهود را، به ویژگیهایی از قبیل دروغگویی (آلعمران:3 و 78)، حیلهگری (بقره: 65ـ66)، دنیا طلبی (بقره: 96) و دهها صفت ناپسند دیگر از جمله تحریفگری وصف میکند. به طور کلی، تحریف ـ یعنی تغییر یا تفسیر نادرست هر متن، سخن یا کردار ـ عملی بسیار ناپسند است. از همه خطرناکتر تحریف در اسناد دینی و معنوی است که سرنوشتساز است؛ همانند تحریف گفتار الهی یا تحریف سخنان، کردار یا ویژگیهای پیامبران و امامان که میتواند مسیر انسانها را عوض کند. تحریف یهود از این سنخ تحریفها بوده است و در قرآن کریم، این عمل ناپسند، به دانشمندان و خواص یهود نسبت داده شده و در تمام موارد به صورت فعل مضارع "یحرفون" آمده است که چنین تعبیری، در ادبیات عرب بر استمرار و پایداری بر آن فعل دلالت میکند.
این تعبیر بیانگر تصویری از عمل نکوهیده و غیراخلاقی عدهای از آنهاست به گونهای که تحریفگری جزء سرشتشان گردیده بود؛ از اینرو خداوند، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان را از دل بستن به ایمان ِاین دسته یهودیان برحذر داشته است (بقره: 75). البته تحریفگری متون مقدس اختصاص به یهود ندارد و همواره ممکن است افرادی با انگیزههای خاص به این کار دست زنند. در قرآن کریم، به علل و انگیزههای تحریفگری قوم یهود نیز اشاره شده است، از جمله: قساوت قلب(مائد:13)، کفر(نساء:46)، نفاق (بقره: 76 و آلعمران:(70 ـ 75)، مائده41، 61 و...)، عناد و خبث باطن (آلعمران: 75 و 85)؛ دنیاگرایی و دینفروشی (بقره: 41 و 79).
عوامل دیگری مانند حبّ ریاست، و حفظ موقعیت و مقام، دنیا طلبی، حسادت و توجیه نافرمانی دانشمندان اهل کتاب از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله، و ایجاد شک و شبهه در حقانیت آن حضرت نیز در تحریف و تغییر یا کتمان حقایق موجود در کتاب مقدس، دخیل بوده است. این نوشتار بر آن است که موضوع تحریفگری را از دیدگاه قرآن کریم بررسی و نیز مشخص کند که این تحریفگری متعلق به چه چیزی بوده و به چه صورت و از سوی چه کسانی انجام میگرفت. پیش از شروع بحث لازم است به مفهوم تحریف در لغت و اصطلاح به اختصار پرداخته شود.
تحریف درلغت
تحریف به معنای دگرگونسازی لفظی یا معنایی نوشتار یا گفتار است. تحریف از ریشة "حرف" گرفته شده و معنای اصلی حرف در لغت، لبه، طرف، جانب، کناره و مرز است. تحریف سخن به معنای متمایل ساختن کلام از مقصود گوینده به طرف احتمالی است که امکان دارد سخن گوینده را بر آن حمل کرد. بنابراین، مفهوم تحریف به جهت معنادهیِ باب تفعیل، به کناره بردن و به گوشه کشانیدن و ایجاد نوعی دگرگونی در مقصود گوینده است؛ و تحریف سخن به معنای ایجاد نوعی دگرگونی و انحراف در آن است؛ گویا هر سخن ـ طبق قانون وضع الفاظ و برحسب طبع اولی خود ـ یک مجرای طبیعی و عادی دارد که به معنی و مفهوم خود دلالت میکند، اما تحریف کننده آن را از جایگاه اصلی منحرف کرده، به کناری میبرد.
و از آنجا که یکی از شیوههای تحریفکنندگان یک متن یا سخن برای به حاشیه راندن مراد و مقصود گوینده یا نویسنده، جابهجایی و افزایش و کاهش متن یا سخن است، واژة تحریف بر جابهجا کردن واژهها، تغییر ساختار جملات یا کاستن و افزودن بر متن یا گفتار اطلاق میشود.
برخی واژهپژوهان نیز تحریف در کاربرد قرآنی را تحریف معنوی دانستهاند. شماری دیگر از آنان و برخی مفسران تحریف را به تغییر و تبدیل، معنی کردهاند. استاد مطهری نیز تحریف را نوعی تغییر و تبدیل، در یک نوشته یا گفته دانستهاند؛ با ذکر این تفاوت که تحریف مشتمل بر نکتهای است که در کلمه تغییر و تبدیل نیست؛ در تحریف سعی بر این است که خلاف مقصود، القا شود. در هیچیک از فرهنگهای لغت، تحریف به تغییر مکتوب معنی نشده است؛ از این رو اختصاص تحریف به تغییر مکتوب ادعای بدون دلیل است. مگر آنکه با تبیینی که ذکر شد تغییر مکتوب با هدف القای خلاف مقصود صورت گیرد.
تحریف در اصطلاح
تحریف در اصطلاح به معنی تفسیر نادرست یا راهیابی تغییر و کاهش و افزایش در متن کتابهای آسمانی و غیر آن است. این اصطلاح در فرهنگ اسلامی به طور خاص دربارة کتاب مقدس و قرآن کریم مطرح میشود. تحریف در یک نگاه کلی دو قسم اساسی دارد: لفظی، معنوی. تحریف لفظی، دخل و تصرف در الفاظ و عبارات متن است که خود اقسامی دارد: تحریف به فزونی، تحریف به کاستی، تحریف به تبدیل و جابهجا کردن واژهها یا جملهها. تحریف به افزایش به این معناست که کلمه یا جملهای بر متن اصلی افزوده شود بیآنکه این افزودهها قابل تشخیص باشد. تحریف به کاهش عبارت است از کاستن بخشی از حروف، واژهها یا جملاتِ متن، به گونهای که غیر قابل تشخیص باشد.
در تحریف به تبدیل وجابهجایی، کلماتی جانشین واژههای متن میگردد یا جایگاه واژهها و جملات تغییر مییابد به طوری که موجب رخنه در معنا میشود. نوع دیگرِ تحریف لفظی، تحریف در نحوة گویش و تغییر در حرکات الفاظ و مبهم خواندن متن است به گونهای که امر بر مخاطب مشتبه گردد که آن را میتوان تحریف شفاهی نام نهاد.تحریف معنوی تفسیر و تأویل نادرست از یک لفظ یا عبارت است که بر خلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام صورت میگیرد بر اساس رأی شخصی و با انگیزههای باطل انجام میشود.
کاربرد قرآنی واژة تحریف
واژة تحریف به شکل مصدری در قرآن نیامده، اما فعل مضارع آن"یحرفون"، چهار بار، در سورههای بقره آیه 5؛ نساء آیه 46؛ مائده آیات13و41) و نیز ریشة آن"حرف" به صورت "علی حرفٍ"یکبار(حج:11) و همخانواده آن "متحرفاً" نیز یکبار (انفال: 6) در قرآن مجید به کار رفته است. افزون بر آن، واژگان دیگری نیز که از نظر معنایی به تحریف نزدیکاند، در قرآن آمده، از جمله واژة"تبدیل"(در ساختار فعل ماضی و مضارع) که به معنای تغییر و تحریف (بقره:59؛ اعراف:162؛ فتح:15) است، با این تفاوت که تحریف از نظر دلالت اعم از تبدیل است و شامل تحریف معنوی هم میشود اما واژة تبدیل بر آن دلالت ندارد.
البته واژة بدل و مشتقات آن فراوان در قرآن به کار رفته است که تنها چند مورد آن به بحث تحریف مربوط میشود. برخی "یلوون"(از مادة لوی) (آل عمران:78) و «لی» (نساء:46) را نیز مترادف و به تعبیر دقیقتر نزدیک به معنای تحریف (لفظی) شمردهاند " لیّ" از "لوی" به معنای تابیدن و تا کردن ریسمان است و «لی اللسان» به معنای پیچاندن و برگردانیدن زبان و در این آیات، کنایه از دروغ گفتن و به معنای تحریف است و در آیات 153 آلعمران و 135نساء) به معنای التفات و میل داشتن در مقابل اعراض آمده است.
دیدگاههای مختلف دربارة تحریف منسوب به اهل کتاب در قرآن
پیش از طبقهبندی آیات مربوط به تحریفگری اهل کتاب، دیدگاه مفسران و دانشمندان مسلمان را دربارة تحریفی که قرآن کریم به اهل کتاب نسبت داده است، به اختصار بیان میکنیم، سپس آیاتِ ناظر به این موضوع را دستهبندی و بررسی خواهیم کرد.دربارة نوع تحریفی که صورت گرفته و نیز در اینکه آیا تحریفی که در آیات دربارة تورات و انجیل مطرح شده ناظر به کتاب مقدس کنونی است یا تورات و انجیل واقعی، مفسران و دانشمندان مسلمان چهار دیدگاه ارائه کردهاند که عبارتاند از:
1. تحریف لفظی و معنوی کتاب مقدس کنونی: اکثر مفسران و قرآنپژوهان برجستة نخستین و معاصر معتقدند آیات تحریف، ناظر به عهدین به ویژه تورات کنونی است و تحریف آن اعم از تحریف لفظی و معنوی بوده است. علامه طباطبایی بر آن است که بر اساس آیات قرآنی، تورات کنونی، شامل بخشی از تورات واقعی است که بر موسیعلیهالسلام نازل شده و بخشهایی از آن دچار تحریفِ به کاهش یا افزایش، یا تغییر و تبدیل الفاظ، یا جابهجایی محل و... شده است. روایاتی از طرق فریقین نیز مؤید این دیدگاه است. از رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمودند: یهودیان تورات را تحریف کردند و آنچه را میخواستند بدان افزوده، آنچه را نمیخواستند مانند اسم محمد از تورات محو کردند.
نظیر این، روایات فراوانی در منابع شیعی از اهل بیتعلیهمالسلام نیز نقل شده است. همچنین محققان کتاب مقدس از اهل سنت و شیعه، با ذکر دهها شاهد و دلیل همچون اختلاف نسخههای عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم تواتر و نگارش آنها قرنها بعد و توسط دیگران، اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیهناپذیر بودن بخشی از آموزههای کتاب مقدس و مانند آن، وقوع انواع تحریف لفظی در کتاب مقدس را اثبات کردهاند که به صورت افزایش یا حذف یا به صورت تبدیل و جابهجایی الفاظ بوده است.
2. تحریف معنوی کتاب مقدس کنونی: برخی چون ابوحاتم رازی، از متکلمان قرن چهارم ، بر این باورند که ساختار الفاظ کتاب مقدس تغییر نیافته، بلکه تحریفگران معانی کتاب مقدس را دگرگون و بر اساس منافع خویش تفسیر میکردند. وی در دفاع از کتاب مقدس، اختلاف نسخههای سه گانة عبری، سریانی و یونانی عهد قدیم و انجیل چهارگانه با یکدیگر را مانند اختلاف قرائتها دانسته و مدعی شده است در این جهت اختلافی میان دانشمندان مسلمان و مسیحی وجود ندارد. فخر رازی نیز با استناد به شهرت و تواتر کتاب مقدس، تحریف لفظی آن را دشوار شمرده، و قول به تحریف معنوی آن را اصح دانسته است. البته وی تحریف لفظی کتاب مقدس را نه تنها نفی نکرده، بلکه به دلیل اندک بودن عالمان به کتاب مقدس ، آن را نیز ممکن دانستهاست.
3. تحریف معنوی تورات و انجیل اصلی: از نظر برخی از قرآنپژوهان معاصر، کتاب مقدس کنونی ترجمههایی ناقص از تورات و انجیل اصلی است و تحریف در این آیات به مفهوم لغوی آن یعنی تحریف معنوی به کار رفته و ناظر به نسخة اصلی و پیش از ترجمههاست؛ نسخههای اصلی این کتابها مفقود شده و تحریف به حذف و اضافه در این ترجمهها، نه در اصل آنها، رخ داده است.
4. تحریف شفاهی سخنان الهی: برخی از پژوهشگران معاصرِ کتاب مقدس بر این باورند که قرآن مجید دربارة تحریف تورات و انجیل چیزی نگفته است؛ چرا که از مجموع آیات تحریف، در یک مورد تحریف «کلام الله» مطرح شده است که به گفتة عموم مفسران به عمل پیشینیان یهود در عصر حضرت موسیعلیهالسلام اشاره دارد و شاید هم آیة یاد شده بیانگر رفتار ناپسند یهودیان صدر اسلام، نسبت به قرٱن بوده که آن را پس از شنیدن به گونة محرَّف برای دیگران نقل میکردند. در سه مورد دیگر از «تحریف کَلِم» سخن رفته، و آن نیز در چند کلمة محاورهای بوده و ناظر به تحریف گفتاری است و به قلم نیامده است.
بنابر این آیاتِ تحریف ناظر به تورات و انجیل کنونی نیست و دربارة آنها باید با صرف نظر از این آیات داوری کرد، و تورات و انجیل کنونی ساخته و پرداختة دست بشر است.البته با صرف نظر از آیات قرآن مجید، اثبات جعلی بودن کتاب مقدس(تورات و انجیل و سایر کتب آن) یا تحریف و جعلی بودن بسیاری از مطالب و مضامین کتاب مقدس، نیازمند استناد به قرآن نیست؛ تا آنجا که برخی از کتب عهدین به تحریف بعضی دیگر آشکارا گواهی داده است: در ارمیا، بیان شده که عدهای به عنوان پیامبران دروغین برای فریب مردم سخنانی را تحریف و جعل میکردند. علامه بلاغی عین عبارت نسخة عبرانی را در این مورد نقل کرده است.
اما از آنجا که کتاب مقدس کنونی همان کتاب مقدس عصر نزول قرآن است و همچنین نمیتوان تورات و انجیل موجود را بتمامه همان تورات و انجیلی دانست که مورد تصدیق قرآن کریم قرار گرفتهاست؛ از این رو این احتمال که قرآن مجید، به تورات و انجیل زمان خود، نظر روشنی نداشته باشد بسیار بعید مینماید. بلکه از نظر مفسر محققی چون علامه طباطبایی، نظر دقیق در آیات قرآن، بیانگر آن است که تورات کنونی، همان تورات در زمان رسول خداصلیعلیهوآله و آمیزهای از تورات اصلی و مطالب تحریفی است. در مقابل، برخی دیگر از محققان استناد قرآن به تورات اصلی مانند آیة 157سورة اعراف را از باب جدال احسن شمردهاند اما معتقدند قرآن کریم در اینکه کتاب مقدس موجود در زمان پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله، همان تورات حقیقی بوده باشد، نظر روشنی ندارد.
از سوی دیگر نمیتوان آیات پرشماری را که به گونههای مختلف تحریف اهل کتاب را گزارش میکند، نادیده گرفت. برای به دستآوردن دیدگاه قرآن دربارة هر موضوعی ملاحظة تمام آیات مرتبط با آن ضروری است. ظاهراً منشأ برخی از دیدگاهها از جمله دیدگاه اخیر، یعنی اختصاص آیات یاد شده به تحریف شفاهی، اکتفا نمودن به چهار آیه و غفلت از آیات فراوان دیگر بوده است. از اینرو برای به دست دادن نظر دقیق قرآن کریم در این خصوص، آیات مرتبط با آن را میتوان در چهار دستة کلی بررسی میکنیم.
دستهبندی آیات بیانگر تحریفگری اهل کتاب
دسته اول: آیات بیانگر انواع تحریف با واژة تحریف و واژههای همسو با آن.خدای متعال در برخی از آیات با واژة تحریف، یا با واژههای همسو با آن، تحریفگری در آموزهها و سخنان الهی به ویژه از سوی یهود را بیان کرده است که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.1. تحریف کلمات از جایگاههای اصلی آن: درآیة 46 سورة نساء، سخن از تحریف گروهی یهودیان و چگونگی تحریف آنهاست. آنان کلمات خداوند را از جایگاههای اصلیاش بر میگردانند و با پیچانیدن زبان خویش و به قصد طعنه زدن به دین، کلمات عبری را به عربی در میآمیزند و به جای "سمعنا و اطعنا"، "سمعنا و عصینا"و در عوضِ "واسمع" تنها، "واسمع غیرمسمع" (بشنو هرگز نشنوی؛ ناشنوا شوی یا شنوده نشوی به معنای اینکه کسی سخن تو را نپذیرد) و به جای"انظرنا"از روی تمسخر"راعنا"(را که در عبری به معنای «شرور ماست»)، به کار میبرند:
«من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا واسمع غیر مسمع و راعنا لیاً بالسنتهم... .» (نساء: 46). خدای متعال در آیة 13 سورة مائده نیز با همبن تعبیر از تحریفگری یهود یاد کرده است: «فبما نقضهم میثاقهم لعنّهم و جعلنا قلبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه...».در آیة دیگر با تعبیر «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» از یهودیانی خبر میدهد که به سخنان پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله گوش میدادند تا دستاویزی برای تکذیب آن حضرت بیابند و از اینرو برای گروهی دیگر که نزد آن حضرت نیامده بودند، خبرچینی میکردند و سخنان را پس از قرار گرفتن در جایگاههایش دگرگون کرده، به یکدیگر میگفتند: اگر پیامبر بر طبق خواستة شما حکم کرد، بپذیرید وگرنه از وی دوری کنید: «... ومن الذین هادوا سمعون للکذب سمعون لقوم ءاخرین لم یأتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه...»(مائده:41).
الف) تفاوت معنایی «عن مواضعه» و «من بعد مواضعه»: واژه پژوهان دربارة اینکه دو تعبیر"تحریف الکلم عن مواضعه" و "تحریف الکلم من بعد مواضعه" به یک معنی هستند یا تفاوت معنایی دارند، نظر روشنی بیان نکردهاند. برخی چون راغب تفاوت چندانی بین این دو قائل نشده و آن دو را از نظر معنایی نزدیک به هم دانستهاند. از نظربرخی دیگر تعبیر نخست به معنای خارج کردن کلمات از جای اصلی خود و قرار دادن آنها در کنار آن مواضع است؛ و این تحریف یا تحریف معنایی است که در این صورت مقصود از مواضع، مصادیق خواهد بود، به این معنی که مفاهیم را بر غیر مصادیق حقیقی تطبیق میکنند، یا مراد از تحریف، تحریف از حیث جایگاه الفاظ است، که در این صورت تغییر جایگاه کلمات مقصود خواهد بود.
ایشان تعبیر دوم را به معنای اقدام به تحریف بعد از تثبیت کلمات الهی از حیث لفظ و معنی، و مفهوم و مصداق در جایگاه خود دانسته و آن را مطابق و همسو با دیگر تعبیر قرآنی«.. یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ...»(بقره: 75) معنی کردهاند.از مفسران نیز برخی مانند فخر رازی با بیان تفاوت میان این دو تعبیر، «عن مواضعه» را ناظر به تحریف معنایی و «من بعد مواضعه» را ناظر به تحریف لفظی و معنایی و اشارهای به تغییر لفظی بر شمردهاند. شماری دیگر از مفسران همچون زمخشری و طبرسی تفاوتی میان این دو تعبیر قائل نشده و معنای آندو را نزدیک به هم دانستهاند. ابو حیان کاربرد این دو تعبیر را با توجه به سیاق کلام توجیه کرده است.
وی بر آن است که «عن مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به شدت تمرد و عصیان توصیف شدهاند و آن را به این معنی می گیرد که آنها بیدرنگ به تحریف کلمات مبادرت کردند, پیش از آنکه در جایگاهشان مستقر شوند؛ ولی «من بعد مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به اندکی نرمی و قبول حکمیت پیامبر اسلام در برخی امور توصیف شدهاند و این تعبیر دلالت می کند که آنها بیدرنگ به تحریف مبادرت نکردند، بلکه کلمات در جایگاه خود استقرار یافت و پس از آن به تحریف مبادرت ورزیدند.
گروهی از مفسران «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» را به تحریف تورات اختصاص دادهاند و ضمن همسویی با دیدگاه راغب در تبیین این تعبیر، مصادیق آن را تغییر فرائض و حلال و حرام که خدا در جایش بیان کرده و تثبیت نموده بود(من بعد مواضعه) دانسته و به عنوان نمونه یادآور شدهاند که یهود حکم خداوند دربارة زنا را که "رجم" بوده، به "جَلد" (چهل تازیانه) تبدیل کردند.برخی از مفسران نخستین از صحابه و تابعین چون ابن عباس و مجاهد و به پیروی آنها جمهور مفسران گفتهاند: مراد از" کلم"، در "تحریف الکلم عن مواضعه" تورات بوده و مقصود از آن، تبدیل کلمات و احکام الهی از جایگاهایش است؛ به این معنی که کلمهای را از جایگاه اصلی آن بر میداشتند و به جایش واژة دیگری را میگذاشتند:
همانطورکه صفات پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله را که در تورات(تحریف نشده)، "أسمر ربعة"(به معنای گندم گون و چهار شانه) بود، بر داشتند و به جایش صفاتی از قبیل"آدم طوال"(دراز قد) را قرار دادند. طبق نظرعلامه طباطبایی این تحریف به صورت تغییر جایگاهای الفاظ با پس و پیش انداختن آنها، و تحریف به کاهش و افزایش بوده، همانطورکه به تورات موجود نسبت داده میشود یا به شکل تأویلهای نادرست بوده است. همانگونه که بشارتهای راجع به رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله، و از پیش، بشارت مسیح موعودعلیهالسلام را که در تورات آمده بود، تاویل کردند.
از ابن عباس نقل شده که مراد از "یحرفون الکلم..."تغییر حدود الهی در تورات و تغییر صفات رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله ، و غیر آن است که در تورات آمده بود، و آنها آن را از آن برداشتند.برخی احتمال دادهاند مراد جابهجایی کلماتی باشد که در ادامة آیه آمده است. بنابراین منظور از تحریف الکلم به کارگیری گفتار در غیر از محل شایستة آن است. "سمعنا" در موضع طاعت، به کار میرود نه در موضع عصیان و ایشان به جای "سمعنا و أطعنا" میگفتند:"سمعنا و عصینا" و به جای "اسمع، اسمعک الله" میگفتند:"اسمع غیر مسمع" به معنای «لا اسمعک الله»، یعنی هرگز نشنوی و"راعنا"در زبان یهود یعنی"اسمع غیر مسمع".
ب) شأن نزول آیات: مفسران برجسته و نخستین، با پارهای تفاوت درجزئیات، در شأن نزول آیة 41 مائده گفتهاند: یهودیان مدینه دربارة اجرای حکم رجم در مورد زن و مردی از اشراف که مرتکب زنا شده بودند، اکراه داشتند، نزد پیامبر اکرم رفتند و آن حضرت هم به رجم حکم دادند، ولی آنها این حکم را نپذیرفتند. رسول اکرم ابن صوریا را ـ که به اعتراف خود یهودیان، آشناترین فرد به تورات بود ـ فرا خواندند و از وی خواستند که بر اساس تورات حکم کند. ابن صوریا گفت در تورات همین حکم آمده بود، ولی عالمان یهود در آغاز این حکم را تنها بر افراد فقیر اجرا میکردند، و در نتیجه زنا در میان ثروتمندان یهود گسترش یافت و همین امر اعتراض فقیران را به این حکم تبعیض آمیز برانگیخت؛ از اینرو ما با مشورت دانشمندان یهود، به ناچار حکم رجم را تغییر دادیم و به جای آن احکام دیگری مانند جَلد(تازیانه) و تحمیم(سیاه نمودن روی مجرم) را جعل نمودیم.محدثانی همچون بخاری و مسلم نیز این جریان را ـ با اندکی تفاوت ـ در موارد متعددی گزارش نمودهاند. همچنین از قتاده نقل شده که این آیه دربارة تبدیل حکم قتل عمد، از قصاص به دیه بوده، چرا که گفتند: اگر پیامبر اسلام به دیه فتوا داد، آن را میپذیریم، و در صورتی که به قصاص حکم کرد، نمیپذیریم. از نظربرخی، شان نزول اولی صحیحتر است.
ابن عباس، حسن و ابو علی جبایی آن را به معنای تحریف سخنان پیامبر اسلام و آیات قرآن گرفتهاند؛ بدین صورت که یهودیان به سخنان آن حضرت گوش میدادند و سپس آن را تحریف میکردند و به وی دروغ میبستند. بر این اساس مراد از تحریف در این آیه، تحریف معنوی خواهد بود و لذا این تفسیر نمیتواند ناظر به تحریف تورات باشد.
ج) تبیین چگونگی تحریف: ابن عباس و جمهور مفسران آیة پیشگفته (مائده: 41) را بیانگر تحریف لفظی تورات (تحریف به کاستی، افزایش، جابه جایی واژهها، یا به صورت پنهان و کتمان نمودن حقایق آن) و تحریف معنوی آن دانستهاند.
اینان در پاسخ به این اشکال که تحریف لفظی کتاب مقدس، با توجه به شهرت و تواتر آن غیر ممکن مینماید، گفتهاند: این گونه تحریفها، قبل از اشتهار آن کتب، و با توجه به اختلاف نسخههای گوناگون تورات در نزد طایفههای یهودی، و نیز کمی جمعیت اهل کتاب به ویژه عالمان به کتاب، نه تنها ممکن بوده، بلکه به وقوع پیوسته است. شماری هم آن را ناظر به تحریف معنوی شمردهاند. و از آنجا که در تورات فعلی حکم رجم(سفرتثنیه،22: 20 ـ 24)، وجود دارد، معلوم میشود که ایشان آن را کتمان کرده و در عمل، به آن پایبند نبودهاند؛ لذا این مورد از مصادیق کتمان خواهد بود.
اما کلام مفسران ذیل آیة 13 سوره مائده: شماری ازمفسران این آیه را ناظر به تحریف معنایی و تفسیر نادرست تورات دانستهاند و فخر رازی آن را به تواتر و شهرت کتاب مقدس مدلل کرده است. البته وی تحریف لفظی را غیر ممکن ندانسته، بلکه تحریف معنوی را صحیحتر شمرده است. رشید رضا و برخی دیگر پذیرش تحریف معنوی به دلیل غیرممکن یا دشوار بودن تصرف لفظی در یک کتاب متواتر (کتاب مقدس) را، ناشی از بیاطلاعی از تاریخ اهل کتاب و کتاب مقدس، دانستهاند؛ چنانکه مقایسة تواتر آن با تواتر قرآن مجید را نادرست و وقوع تحریف لفظی به کاهش و به افزایش یا به تغییر و تبدیل الفاظ و معنوی در کتاب مقدس را نظر تحقیقی شمردهاند.
2. تحریف در گویش و بازی با کلمات (لَیُّ اللسان): به این معنی که ایشان با پیچانیدن زبان خود، واژهها را به گونهای تلفظ میکردند که قابل تشخیص نباشد و معنای اصلی کلمه فهمیده نشود و معنای"لیا بألسنتهم" نیز همین است. بازی با کلمات و در هم ریختن آنها برای اهدافی خاص، یکی ازعادات یهود بوده است و نمونههای بیشماری ازآن در کتاب"تلمود" وجود دارد . همچنین برخی یهودیان هنگام سلام دادن به پبامبر اکرم، با پیچانیدن زبان خود میگفتند: «السام علیک» (به معنای مرگ بر تو)؟ همانگونه که هنگام تلفظ"راعنا"(رعایت حال مارا بکن) کسرة عین را به سوی فتحه متمایل نموده و با آهنگی مخصوص ادا میکردند تا معنای" شرور ما"از آن برآید. یهودیان به استهزا و تمسخر چنین گویشی را در خطاب به رسول خدا میگفتند.
علامه بلاغی ـ که به زبان عبری کاملاً مسلط بود ـ دربارة معنای "راعنا" مینویسد: در عهدقدیم عبری، واژة "راع" با فتحه اشباع شده یا متمایل به الف و تقریباً به صورت "راعا" به معنای" شرو قبیح" است و به معنی" شرور" و "یکی از اشرار" هم به کار رفته که در اناجیل به زبان عبری نیز به همین معنی آمده است. و"نا" (ضمیر متکلم در زبان عربی) در زبان عبری نیز ضمیر متکلم است؛ با این تفاوت که الف آن به واو تبدیل یا به سوی واو اماله میگردد؛ بنابراین "راعنا" که الف آخر آن به واو میل کند، به معنای "شریر ما" و همانند آن است. یا به صورت "راعینا" (به معنای چوبان ما) تلفظ میکردند؛ ازاینرو مؤمنان از بهکارگیری واژة "راعنا" منع شدند تا یهودیان نتوانند سوء استفاده کنند (بقره:2).
نیز با سوء استفاده از لفظ عبری "عسنو" به معنای (انجام میدهیم)، از روی طنز میگفتند:"عصینا"به معنای (عصیان میکنیم) همچنین در مواردی سخنان آن حضرت را تحریف مینمودند. این وجه با ظاهر آیه سازگارتر است. بدیهی است که بر اساس دو وجه اخیر، تحریف یاد شده در این آیه، تحریف معنایی، و ناظر به رفتار ناپسند برخی از یهودیان در مورد آیات قرآن و سخنان پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله است.
در آیه 78 آل عمران نیز خداوند از عدهای از یهودیان خبر میدهد که زبان خود را به خواندن کتابِ(تحریف شدهای) میپیحاندند، تا آن مطالبِ بربافته را به عنوان کتاب آسمانی، به مردم عرضه نمایند.
«وان منهم لفریقاً یلوون ألسنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عند الله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب وهم یعلمون»(آل عمران:78).جمهور مفسران مراد از"فریقاً" در آیة یاد شده را، گروهی از دانشمندان یهود، دانستهاند. اینان و دیگران "یلوون" را در اینجا به معنای تحریف دانستهاند.فخر رازی به نقل از قفال، آن را ناظر به تحریف اِعراب الفاظ ـ که به تغییر معنی منجر میشود ـ دانسته و و نوشته است: چنین کاربردی در زبان عربی و احتمالاً در عبری فراوان نظیر دارد. ابن عباس آیة یادشده را ناظر به تحریف لفظی تورات ـ تحریف به افزایش، برشمرده است.
از وهب بن منبه نقل شده که وی بر این باور بوده که تورات و انجیل هرگز تحریف لفظی نگردیده و مراد از تحریف آنها تحریف معنایی است. ابن کثیر کلام وی را نقل و بدین شرح نقد کرده است: اگر مراد وهب از تورات و انجیل، همانی باشد که در دسترس ایشان است، بدون شک تبدیل و تحریف به کاهش و افزایش در آن راه یافته است و به ویژه ترجمة عربی آن دارای غلطهای فراوان و افزودههای بسیار و کاستیها و مطالب موهوم فاحش است. اما اگر مقصودوی از تورات و انجیل، کتاب اصلی خدا بوده باشد، حق با اوست. علامه طباطبایی مینویسد:واژة کتاب که در این آیه سه بار تکرار شده است، هریک معنای خاص خودش را دارد.
مراد از"کتاب "اولی، کتاب جعلی و دستنوشتة آنهاست و مقصود از دومی، کتاب وحی(تورات)، و سومی هم به دومی اشاره دارد و به قول راغب الف و لام در کتاب سومی،"ال"جنس، و به معنای جنس کتب الهی است. وجه تکرار آن جلوگیری از اشتباه مردم در فهم و تشخیص کتاب خدا از نوشتههای جعلی بوده و بر اساس اینکه ـ واژة کتاب مفهوم وصفی دارد و وصف، مشعر به علیت است، به این نکته اشاره دارد که کتاب خدا، بدان جهت که کتاب خداست، نمیتواند در برگیرندة چنان دروغهایی بوده باشد.به هر حال اگر مراد از "کتاب" اولی در این آیه، یک متن مستقل و کامل باشد، در ردیف آیات جعل، و اگر معنای لغوی کتاب در آیه یادشده، جملهها و واژهها باشد، میتواند ناظر به تحریف لفظی باشد.
3. به فراموشی سپردن برخی از آیات: خدای متعال در آیة 13 مائده دربارة یهود و نصاری می فرماید: «و نسوا حظا مما ذکروا به» مراد از نسیان در اینجا ترک کردن است. به احتمال قوی مراد از آن، به قرینة "...اوتوا نصیباً من الکتاب " که در آیات دیگر آمده است(آل عمران:22؛ نساء:44 و55)، فراموشی بخشی از اصل کتاب (تورات و انجیل) مانند خبر روز حساب و جزای اخروی از تورات است. برخی پرده برداشتن قرآن از فقدان اصل کتاب یهود را از معجزات قرآن مجید برشمردهاند که بعد از بعثت پیامبر اسلام تاریخ آن را به اثبات رساند.
از مجاهد نقل شده که منظور از «مما ذکروا»، کتاب الهی(تورات وانجیل) است که قوم یهود و نصاری به واسطة آن، به اطاعت از پیامبر اسلام و ایمان آوردن به آن حضرت مأمور بودند؛ ولی آنها در آن دست برده، دستنوشتههای خویش را به عنوان سخنان الهی و تورات به مردمان ضعیف عرضه مینمودند.
4. تحریف شفاهی سخنان: خداوند متعال در سورة بقره از تحریف کلام الله به دست برخی از یهود پرده بر میدارد و میفرماید: آیا به ایمان آوردن آنها دل میبندید در حالی که گروهی از آنان با آنکه سخنان خدا را فهمیدند، به عمد و دانسته آن را تحریف نمودند؟!
(بقره:75) در بین اهل کتاب این موضوع مطرح بود که در جزیرة العرب پیامبر ظهور خواهد کرد و از اینرو منتظر بعثت وی بودند و درست به همین جهت امید به ایمان ایشان بیشتر از دیگران بود، ولی بعد از بعثت پیامبر اسلام و هجرت آن حضرت به مدینه، این امید به یأس مبدل گشت. برخی از مفسران نخستین بر آنند که مقصود این آیه، هفتاد نفر برگزیدة حضرت موسیعلیهالسلام بودند که همراه وی در کوه طور سینا اوامر و نواهی الهی را شنیدند و گروهی از آنها بعد از برگشت به میان قوم یهود آنرا تحریف نمودند. بر این اساس مراد از "کلام الله" گفتار خداوند با حضرت موسی بودهاست که همراهان وی نیز ـ به واسطة آن حضرت یا بدون واسطه آن را شنیدند.
شیخ طوسی احتمال دوم را به قرینة "یسمعون" تقویت کرده است. هرچند قرطبی آن را به دلیل اینکه"کلیم الله" ویژگی اختصاصی حضرت موسی بوده و نیز به سبب ضعف راویان حدیثی که مستند این احتمال است, ضعیف شمرده است. ترمذی صاحب نوادر نیز حدیث مزبور را به دلیل موثق نبودن کلبی، غیر معتبر دانسته است.شماری دیگر از مفسران اولیه این آیه را ناظر به تحریف تورات و مراد از «کلام الله» را تورات یا صفات پیامبراسلام در آن دانسته و گفتهاند: دانشمندان یهود بر اساس هوی و هوس خویش تورات را تحریف میکردند. ابن جوزی این قول را صحیحتر دانسته است.
اما دربارة نوع تحریف آنها، ظاهراً اختلافی وجود ندارد که شامل تحریف لفظی و معنوی است: از ابنعباس، تحریف معنوی و نیز تحریف لفظی(کاستی و افزایش)، هر دو نقل شده است. ابنتیمیه نیز آن را اعم از تحریف لفظی و معنوی گرفته است.البته برخی احتمال دادهاند که آیه ناظر به خصوص یهودیان معاصر پیامبر اکرم باشد؛ که اوصاف و سخنان آن حضرت را تحریف میکردند. این وجه با توجه به آیة بعدی(بقره:76) تقویت میگردد که بر اساس نظر عموم مفسران نخستین و قرآنپژوهان متأخر، آیة یادشده، دربارة سخن توبیخآمیز بعضی از یهود به برخی دیگر است که میگفتند: با مسلمانان در میان مگذارید که وصف محمد را در تورات یافتهاید و بیهوده سند و بهانه به دست مخالفان خود ندهید تا آنها نتوانند به استناد آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند(بقره:76).
5. تبدیل و تغییر گفتار: قرآن کریم دو بار با عبارات بسیار نزدیک به هم تغییر و تبدیل گفتاری را به یهود نسبت میدهد و بیان میکند: عدهای ستمکار سخنی را که به ایشان گفته شده بود، به سخن دیگری تبدیل کردند: (بقره: 58 ـ 59؛ اعراف: 161 ـ 162). واژة" تبدیل" در لغت به معنای تغییر به طور مطلق و بدون آوردن جانشین یا با آوردن بدل آن به کار رفته است. مفسران در تفسیر این آیات گفتهاند: یهودیان در مرحلة عمل باید آنچه را باید انجام میدادند تغییر دادند و به گونهای دیگر عمل کردند؛ زیرا مأمور بودند که از در ویژهای با تواضع خم شوند و در آیند؛ ولی به حالت نشسته یا از درهای دیگر وارد شدند.
نیز آنان به جای آنکه استغفار کنند و بگویند این امر حق است (ابن عباس) و یا بگویند لا اله الا الله(به روایت عکرمه) به این صورت که بگویند:"حطة"، (قولوا حطة) ـ که دعا و استغفار و به گفتة حسن، قتاده و به اعتراف مفسران به معنای"گناه مرا ببخش" بود ـ از سرِ تمسخر گفتند: "حنطة، یعنی گندم: "حبة فی شعیره" یا به زبان نبطی"هاتا(حطا) سمقاتا(سماقاتا) " به معنای "حنطة حمرا فیها شعیرة" (گندم سرخ مخلوط با جو) و گفتند: این گندم نزد ما از آن فعل و از آن قول دوست داشتنیتر است.
برخی از مفسران حذف امر به عبادت، استغفار و سجود در بیت المقدس و تبدیل آن را به اینکه خداوند در تورات امر نموده درصورتی که نتوانند زکاتهای خود را به بیت المقدس برند، آن را به ازای نقره بفروشند و نقره را به آنجا ببرند و هرچه دلشان خواهد از گاو و گوسفند و شرب خمر و مسکر در بیت المقدس مصرف کنند، از مصادیق تحریف شمردهاند.این آیات که بیانگر نمونههایی از تحریف وتبدیل قوم یهود در کردار و گفتار است. این آیات مستقیماً از تحریف تورات، سخن به میان نمیآورد، ولی به روشنی دلالت میکند که برخی از آنها، سخنان خداوند را به دلخواه خویش و از روی تکبر یا تمسخر تبدیل مینمودند.
برخی از مفسران " تبدیل نعمة الله" در آیة 211 سورة بقره را نیز به معنای تحریف آیات تورات و تغییر ویژگیهای پیامبر اسلام در آن دانستهاند.
علی فتحی
منبع: دوفصلنامه قران شناخت شماره 4
ادامه دارد...