گویند: در بنی
اسرائیل عابدی بود، شنید در آن نزدیکی درختی است که مردم آن را می پرستند.
عابد در خشم شد و از بهر خدا و تعصّب در دین، تبر بر دوش نهاد و رفت که
درخت را بِبُرد. ابلیس به صورت پیری بر او ظاهر شد و ...
وَ مَن اَحسَنُ دیناً مِمّن اَسلَمَ وَجهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحسِن
1. خداوند در این آیت مخلصان را می ستاید و اخلاص در اعمال را می پسندد.
گویند:
در بنی اسرائیل عابدی بود، شنید در آن نزدیکی درختی است که مردم آن را می
پرستند. عابد در خشم شد و از بهر خدا و تعصّب در دین، تبر بر دوش نهاد و
رفت که درخت را بِبُرد.
ابلیس به صورت پیری بر او ظاهر شد و پرسید
کجا می روی؟ گفت: برای بریدن فلان درخت. ابلیس گفت: برو به کار عبادتت
مشغول باش تو را چه کار به این کار؟ عابد سخت بر او آویخت و بر زمین زد و
بر سینه او بنشست.
ابلیس گفت: دست از من بدار تا تو را سختی نیکو
گویم. دست از وی بداشت. ابلیس گفت: این کار کار پیغمبران است نه تو. عابد
گفت: من از این کار باز نگردم. دو بار با ابلیس در آویخت و او را به زمین
زد. بار سوم ابلیس گفت: تو مردی درویش هستی و مَؤُنتِ تو با مردمان است.
این کار را به دیگران واگذار، من روزی دو دینار زیر بالین تو گذارم که هم
هزینه خود کنی و هم به دیگر عابدان دهی.
عابد پیش خود گفت: یک
دینار آن صدقه دهم و دینار دیگر خود به کار برم و این کار بهتر از درخت
برکندن است که مرا بدان نفرموده اند و من پیغمبر نیستم. دیگر روز دو دینار
زیر بالین خود دید و بر گرفت. تا روز سوم که هیچ دیناری بر بالین ندید.
تبر
برداشت و عازم بریدن درخت شد. ابلیس در راه رسید و به او گفت: ای مرد!
این کار کار تو نیست، و با هم در آویختند. ابلیس او را بر زمین زد و بر
سینه او نشست. عابد پرسید: چه شد که آن دو بار من تو را زمین زدم و این
بار درماندم؟ گفت: آن دو بار بهر خدا در آویختی و این بار بهر دینار!
اول برای خدا به اخلاص آمدی و از جهت دین خدا خشم گرفتی، خداوند تو را
نیرومند ساخت؛ اکنون بهرِ طمع خویش آمدی و از بهر دنیا خشم گرفتی و پیرو
هوای نفس خود شدی، لاجرم ناتوان شدی که از مصطفی (ص) پرسیدند اخلاص چیست؟
گفت: این که گویی: پروردگار من خدای یگانه است؛ پس از آن در آنچه مأمور
شدی،استوار باشی.
1. سوره نساء، آیه 125.
منبع : البرز نیوز ، برگرفته از تفسیر ادبی ـ عرفانی کشف الاسرار،تلخیص و نگارش از حبیب الله آموزگار، ص 222.